Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
Æ
æ
Ç
ç
È
è
É
é
Ê
ê
Ë
ë
Î
î
Ï
ï
Ô
ô
Œ
œ
Ù
ù
Û
û
Ü
ü
1 . مستلزم (چیزی) بودن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
nécessiter
/nesesite/
فعل گذرا
[گذشته کامل: nécessité]
[حالت وصفی: nécessitant]
[فعل کمکی: avoir ]
صرف فعل
1
مستلزم (چیزی) بودن
نیازمند (چیزی) بودن
1.Les cas sensibles nécessitent une attention particulière.
1. موارد خاص نیازمند توجه ویژهای هستند.
2.Une alimentation saine nécessite des aliments de haute qualité.
2. یک تغذیه سالم مستلزم مواد غذایی باکیفیت است.
تصاویر
کلمات نزدیک
nécessairement
nécessaire
nébuleux
néant
néanmoins
nécessiteux
nécessité
nécrologie
nécrologique
nécropole
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان