[اسم]

la noisette

/nwazɛt/
قابل شمارش مونث

1 فندق

  • 1.Casser des noisettes.
    1. شکستن فندق.
  • 2.J'aime le lait à la noisette.
    2. من شیر فندق دوست دارم.

2 یک ذره یک خرده

  • 1.Mettre une noisette de beurre sur une escalope.
    1. یک ذره کره روی صدف گذاشتن (مالیدن)
[صفت]

noisette

/nwazɛt/
قابل مقایسه

3 (به رنگ) فندقی فندقی رنگ

  • 1.Des yeux noisette
    1. چشم‌های فندقی رنگ
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان