[اسم]

l'organisme

/ɔʀganism/
قابل شمارش مذکر

1 سازواره موجود زنده، ارگانیسم

  • 1.Notre corps est un organisme très complexe.
    1. بدن ما یک ارگانیسم [سازواره] بسیار پیچیده است.
  • 2.Tous les organes forment l'organisme d'un être vivant.
    2. تمام اعضا، سازواره یک موجود زنده را تشکیل می‌دهند.

2 تشکیلات دستگاه، سازمان

  • 1.C'est un organisme de gestion qui contrôle la comptabilité.
    1. این تشکیلات مدیریتی‌ای است که حساب‌ها را کنترل می‌کند.
  • 2.Plusieurs organismes gouvernementaux ont travaillé ensemble pour résoudre la crise.
    2. چندین دستگاه دولتی برای حل بحران با یکدیگر کار می‌کنند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان