[اسم]

le paradoxe

/paʀadɔks/
قابل شمارش مذکر

1 تناقض

  • 1.Elle me fatigue, elle soutient toujours des paradoxes.
    1. او مرا خسته می‌کند، همیشه از تناقضات دفاع می‌کند.
  • 2.En logique, un paradoxe est une antinomie.
    2. در منطق، تناقض یک تضاد است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان