[فعل]

parcourir

/paʀkuʀiʀ/
فعل بی قاعده فعل گذرا
[گذشته کامل: parcouru] [حالت وصفی: parcourant] [فعل کمکی: avoir ]

1 نگاه انداختن از نظر گذراندن

  • 1.J'ai parcouru le journal pour trouver l'article que je cherchais.
    1. من برای پیدا کردن مقاله‌ای که به دنبالش می‌گشتم نگاهی به روزنامه انداختم.
  • 2.Le président n'a pas eu le temps de parcourir son journal ce matin.
    2. رئیس‌جمهور امروز صبح وقت نداشت تا نگاهی به روزنامه‌اش کند.

2 طی کردن پیمودن، درنوردیدن

  • 1.On doit parcourir la distance entre ces deux arrêts.
    1. ما باید فاصله بین این دو ایستگاه را طی کنیم.
  • 2.Parcourir les bois.
    2. درنوردیدن جنگل‌ها.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان