Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
Æ
æ
Ç
ç
È
è
É
é
Ê
ê
Ë
ë
Î
î
Ï
ï
Ô
ô
Œ
œ
Ù
ù
Û
û
Ü
ü
1 . در گل و لای راه رفتن
2 . درماندن
3 . دست و پای خود را گم کردن
4 . در آب راه رفتن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
patauger
/patoʒˈe/
فعل گذرا
[گذشته کامل: pataugé]
[حالت وصفی: pataugant]
[فعل کمکی: avoir ]
صرف فعل
1
در گل و لای راه رفتن
1.Les pieds de mon cheval, qui pataugeait dans les ornières.
1. پای اسب من که در گل و لای رد چرخها میرود.
2
درماندن
واماندن
3
دست و پای خود را گم کردن
دستپاچه شدن، به تته پته افتادن
1.Patauger dans un exposé
1. هنگام ارائه دادن دستپاچه شدن
4
در آب راه رفتن
از آب رد شدن، از آب گذشتن
1.Ne va plus patauger à la rivière!
1. دیگر از آب رودخانه نگذر!
تصاویر
کلمات نزدیک
pataud
patate douce
patate
patachon
pastèque
patelin
patente
paternalisme
paternaliste
paternel
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان