[فعل]

patauger

/patoʒˈe/
فعل گذرا
[گذشته کامل: pataugé] [حالت وصفی: pataugant] [فعل کمکی: avoir ]

1 در گل و لای راه رفتن

  • 1.Les pieds de mon cheval, qui pataugeait dans les ornières.
    1. پای اسب من که در گل و لای رد چرخ‌ها می‌رود.

2 درماندن واماندن

3 دست و پای خود را گم کردن دستپاچه شدن، به تته پته افتادن

  • 1.Patauger dans un exposé
    1. هنگام ارائه دادن دستپاچه شدن

4 در آب راه رفتن از آب رد شدن، از آب گذشتن

  • 1.Ne va plus patauger à la rivière!
    1. دیگر از آب رودخانه نگذر!
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان