[صفت]

perdu

/pɛʀdy/
قابل مقایسه

1 گم شده

  • 1.Il a enfin retrouvé ses clés perdues.
    1. در نهایت کلیدهای گم شده اش را پیدا کرده است.
  • 2.Nous étions perdus dans cette grande ville.
    2. ما در این شهر بزرگ گم شده بودیم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان