[اسم]

la perte

/pɛʀt/
قابل شمارش مونث

1 گم شدن مفقود شدن

  • 1.J'ai signalé la perte de mon portefeuille à la police.
    1. من مفقود شدن کیف پولم را به پلیس اطلاع داده‌ام.
  • 2.La perte de ses boucles d'oreilles l'a peinée.
    2. گم شدن گوشواره‌هایش او را ناراحت کرده است.

2 ضرر کاهش، از دست دادن

  • 1.Jean a eu de grosses pertes au jeu ce mois-ci.
    1. "ژان" این ماه در بازی ضررهای بزرگی کرده است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان