[اسم]

la phase

/fɑz/
قابل شمارش مونث

1 فاز مرحله

  • 1.La construction du pont entre dans sa phase finale.
    1. ساخت پل وارد مرحله نهایی‌اش می‌شود.
  • 2.Le médecin surveille les différentes phases de la maladie.
    2. پزشک فازهای متفاوت بیماری را کنترل می‌کند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان