[اسم]

le piano

/pjano/
قابل شمارش مذکر

1 پیانو

  • 1.Avec de la pratique, jouer du piano devient plus facile.
    1. با تمرین کردن، نواختن پیانو ساده تر می شود.
  • 2.Elle joue du piano depuis l’âge de trois ans.
    2. او از سن 3سالگی پیانو میزند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان