[اسم]

la pince

/pɛ̃s/
قابل شمارش مونث

1 انبردست انبر

  • 1.J'ai mis la pince dans ma boîte à outils.
    1. من انبردست را در جعبه ابزارم گذاشتم.

2 چنگک

  • 1.Les pinces d'un homard
    1. چنگک‌های یک خرچنگ
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان