[قید]

pleinement

/plɛnmɑ̃/
غیرقابل مقایسه

1 کاملا

  • 1.Il était pleinement responsable.
    1. او کاملا مسئول بود.
  • 2.Paul est pleinement satisfait de son achat.
    2. "پل" کاملا از خریدش راضی است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان