[صفت]

policier

/pɔlisje/
غیرقابل مقایسه
[حالت مونث: policière] [جمع مونث: policières] [جمع مذکر: policiers]

1 پلیسی

un film/un livre...policier
فیلم/کتابی...پلیسی
  • 1. C'est un film policier.
    1. این یک فیلم پلیسی است.
  • 2. J'aime ce roman policier.
    2. من این رمان پلیسی را دوست دارم.
[اسم]

le policier

/pɔlisje/
قابل شمارش مذکر
[جمع: policiers] [مونث: policière]

2 مامور پلیس پلیس

مترادف و متضاد agent de police
  • 1.Le policier a rattrapé le voleur.
    1. مامور پلیس دزد را دستگیر کرد.
  • 2.Le policier a réussi à arrêter le voleur de banque.
    2. پلیس موفق شد سارق بانک را دستگیر کند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان