Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
Æ
æ
Ç
ç
È
è
É
é
Ê
ê
Ë
ë
Î
î
Ï
ï
Ô
ô
Œ
œ
Ù
ù
Û
û
Ü
ü
1 . درخواست دادن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
postuler
/pɔstyle/
فعل گذرا
[گذشته کامل: postulé]
[حالت وصفی: postulant]
[فعل کمکی: avoir ]
صرف فعل
1
درخواست دادن
تقاضا کردن
1.Il a envoyé sa lettre pour postuler à cet emploi.
1. او نامهاش را به منظور درخواست (دادن) این شغل فرستاده است.
2.Il a postulé à ce poste de facteur.
2. او برای شغل پستچی (شدن) درخواست داده است.
تصاویر
کلمات نزدیک
postulat
postulant
postsynchroniser
postillonner
postillon
posture
postérieur
postériorité
postérité
posé
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان