[اسم]

la procédure

/pʀɔsedyʀ/
قابل شمارش مونث

1 آئین دادرسی دعوای حقوقی

  • 1.Il est engagé une procédure de divorce.
    1. او درگیر یک دعوای حقوقی طلاق [جدایی] است.
  • 2.Les magistrats se doivent de respecter la procédure.
    2. صاحب منصبان قضایی باید به آئین دادرسی احترام بگذارند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان