[صفت]

prochain

/pʀɔʃɛ̃/
غیرقابل مقایسه
[حالت مونث: prochaine] [جمع مونث: prochaines] [جمع مذکر: prochains]

1 بعدی آینده

مترادف و متضاد futur suivant dernier lointain précédent
prochain(e) arrêt/réunion...
ایستگاه/جلسه... بعدی
  • 1. Je le verrai à la prochaine réunion.
    1. من او را در جلسه‌ آینده خواهم دید.
  • 2. Nous descendons au prochain arrêt.
    2. در ایستگاه بعدی پیاده می‌شویم.
  • 3. On se voit jeudi prochain pour en parler.
    3. برای صحبت در این مورد، پنج‌شنبه‌ آینده یکدیگر را می‌بینیم.
[اسم]

le prochain

/pʀɔʃɛ̃/
قابل شمارش مذکر
[جمع: prochains] [مونث: prochaine]

2 هم‌نوع

مترادف و متضاد autrui semblable
aimer son prochain
هم‌نوع خود را دوست داشتن
  • 1. Il faut que l'on aime son prochain.
    1. باید هم‌نوع خود را دوست داشته باشیم.
  • 2. On doit aimer son prochain comme soi-même ; ne pas lui faire ce que nous ne voudrions pas qu'il nous fît.
    2. باید همان طور که خودمان را دوست داریم، هم‌نوع خود را دوست داشته باشیم و با او کاری نکنیم که برای خود نمی‌پسندیم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان