[فعل]

prononcer

/pʀɔnɔ̃se/
فعل بی قاعده فعل گذرا
[گذشته کامل: prononcé] [حالت وصفی: prononçant] [فعل کمکی: avoir ]

1 تلفظ کردن

  • 1.J'espère avoir prononcé son nom de famille correctement.
    1. امیدوارم نام خانوادگی او را درست تلفظ کرده باشم.
  • 2.Tu dois apprendre à prononcer ça correctement.
    2. تو باید یاد بگیری که این را درست تلفظ کنی.

2 بیان کردن گفتن، ایراد کردن

  • 1.L'acteur a dû prononcer cette phrase plusieurs fois.
    1. بازیگر باید این عبارت را چندین مرتبه می‌گفت.
  • 2.Le président prononce son discours.
    2. رئیس جمهور سخنرانی‌اش را ایراد می‌کند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان