[اسم]

la provision

/pʁɔvizjˈɔ̃/
قابل شمارش مونث

1 ذخیره انبار کردن

  • 1.Chaque hiver, je fais une provision de bois.
    1. هر زمستان من چوب ذخیره می‌کنم.
  • 2.Provision d'eau.
    2. ذخیره آب.

2 پشتوانه سرمایه، بودجه، پول

تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان