[قید]

puis

/pɥi/
غیرقابل مقایسه

1 سپس بعد

مترادف و متضاد après deuxièmement ensuite
  • 1.Attend 5 minutes, puis retourne
    1. 5 دقیقه صبر کن، بعد برگرد.
  • 2.Attends dix secondes pour confirmer, puis raccroche.
    2. برای تأیید، ده دقیقه صبر کن، سپس گوشی را بگذار [تلفن را قطع کن].
  • 3.Faites dorer le poulet, puis ajoutez le vin blanc.
    3. مرغ را سرخ کنید، سپس شراب سفید به آن بیفزایید.
et puis après ?
خب بعدش؟

2 و

مترادف و متضاد et
  • 1.Elle raconta ce qui s'était passé, puis se mit à pleurer.
    1. او تعریف کرد چه اتفاقی افتاد و به گریه افتاد.
  • 2.J’en ai besoin puis je l'achète.
    2. نیازش دارم و می‌خرمش.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان