[اسم]

la pulsation

/pylsasjɔ̃/
قابل شمارش مونث

1 ضربان تپش

  • 1.Le médecin écoute les pulsations cardiaques du malade.
    1. پزشک به ضربان قلبی بیمار گوش می‌کند.
  • 2.Lorsque je cours, les pulsations de mon cœur sont plus rapides.
    2. هنگامی که من می‌دوم ضربان قلبم سریع‌تر است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان