[حرف ربط]

que

/kə/

1 که

phrase + que + phrase
عبارت + که + عبارت
  • 1. Je pense que tu as raison.
    1. من فکر می‌کنم که تو حق داری.
  • 2. Puisque je l'affirme et que j'en donne les preuves..
    2. وقتی که من آن را تایید می‌کنم و وقتی که مدارک را ارائه می‌کنم...
que حرف ربط است که دو جمله مستقل را به هم ربط می‌دهد.
نکته:
در مثال دوم برای پرهیز از تکرار حرف ربط puisque در جمله دومِ عبارت پایه از que استفاده می‌‌کنیم. پس هرگاه جملاتی که با حرف ربط می‌آیند بیش از یک جمله باشند حرف ربط را تکرار نمی‌کنیم و از que استفاده می‌کنیم. مثال:
...Quand il rentrera et qu’il aura mangé

2 کاش کاشکی

Que + subjonctif
کاش + وجه التزامی
  • 1. Qu'il soit maudit !
    1. کاش او لعنت شده باشد. [لعنت بر او]
  • 2. Qu’il fasse ce qu’il voudra !
    2. کاشکی کاری را بکند که دلش می‌خواهد.
پس از que در این معنی باید حتماً از وجه التزامی استفاده کنید. این que به جملات شکل «دعایی و آرزو» می‌دهد.

3 تر از از [در ترکیب]

moins... que/ plus... que
کمتر از/بیشتر از
  • 1. C'est moins dur que tu as pensé.
    1. این آسان‌تر از چیزی است که فکر کردی.
  • 2. C’est plus difficile que je ne le pensais.
    2. این سخت‌تر است از چیزی که فکر می‌کردم.
  • 3. Il est plus grand que moi.
    3. او قدش از من بلندتر است.
ترکیب moins... que/ plus... que
در این معنی در صفات قیاسی معنی « از، (بیشتر ، کمتر) از » می‌دهد.

4 جوری که تا، که

phrase + que + phrase (subjonctif)
عبارت + جوری که + عبارت (وجه التزامی)
  • 1. Parle plus fort, que je t'entende.
    1. بلندتر صحبت کن که بشنومت [صدایت را بشنوم].
  • 2. Tenez-le, qu’il ne tombe pas.
    2. بگیرش، جوری که نیفتد.
در این معنی que می‌تواند معادل de sorte que یا جوری که، به نحوی که باشد که نشان می‌دهد جمله پیرو، هدف جمله پایه است. در این معنی هم باید فعل در وجه التزامی باشد.

5 به اندازه مثل

aussi... que
به اندازه
  • 1. Elle est aussi jolie que sa sœur.
    1. او به اندازه خواهرش زیباست.
  • 2. Le train est aussi cher que l’avion.
    2. قطار به اندازه هواپیما گران است.
ترکیب aussi...que
در صفات هم‌پایه aussi...que به کار می‌رود.

6 فقط تنها

ne... que
فقط
  • 1. Il ne boit que de l’eau.
    1. او فقط آب می‌نوشد.
  • 2. Je ne l’ai vu qu’une fois.
    2. فقط یک بار دیدمش.
ترکیب ne... que
در ترکیب ne... que که نشاندهنده انحصار است به معنی فقط به کار می‌رود و فعل فارسی برخلاف فرانسه مثبت معنی می‌شود.
[ضمیر]

que

/kə/

7 که

  • 1.La dame que j’ai rencontrée hier.
    1. زنی که دیروز ملاقات کردم.
  • 2.Le gâteau qu’elle a fait est délicieux.
    2. کیکی که او درست کرد، خوشمزه است.
  • 3.Le livre que tu vois.
    3. کتابی که می‌بینی.
این ضمیر موصولی به معنی «که» می‌تواند به شی یا انسان یا زمان مربوط شود.

8 چه چیزی چه

مترادف و متضاد quoi
que/qu'est-ce que
چه
  • 1. Qu'est-ce que c'est ?
    1. این چه چیزی هست؟
  • 2. Qu’est-ce que tu fais ?
    2. داری چه کار می‌کنی؟
  • 3. Que faire ?
    3. چه کار باید کرد؟
  • 4. Que préfères-tu ?
    4. چه چیزی را ترجیح می‌دهی؟
  • 5. Que vas-tu lui dire ?
    5. می‌خواهی چه به او بگویی؟
در جملات پرسشی که فاعل جمله شی باشد به کار می‌رود.
[قید]

que

/kə/
غیرقابل مقایسه

9 چقدر چه (عبارت تعجبی یا دعایی)

Que + nom
چقدر + اسم
  • 1. Qu'il fait beau !
    1. چقدر هوا خوب است!
  • 2. Que de gens !
    2. چقدر آدم!
  • 3. Quel bonheur et que de bons souvenirs !
    3. چه زمان خوشی و چه خاطرات خوبی!
در جملات دعایی، امری و تعجبی استفاده می‌شود. دو کاربرد دعایی و امری آن بیشتر در متون ادبی دیده می‌شود.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان