[اسم]

la querelle

/kəʀɛl/
قابل شمارش مونث

1 دعوا مشاجره، نزاع، کشمکش

  • 1.Ces familles ont mis fin à leur querelle.
    1. این خانواده‌ها به دعوای خود پایان دادند.
  • 2.Parler de leur héritage réveillait de vieilles querelles.
    2. صحبت کردن از ارثیه، مشاجرات قدیمی را برانگیخت.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان