[اسم]

la régression

/ʀegʀesjɔ̃/
قابل شمارش مونث

1 عقب‌نشینی بازگشت به عقب، پسروی

  • 1.Faire une régression.
    1. عقب‌نشینی کردن.
  • 2.Le docteur constate une régression dans l'état psychique du patient.
    2. دکتر در حالت جسمی [فیزیکی] بیمار یک پسروی مشاهده کرد.

2 کاهش تنزل

  • 1.être en régression
    1. تنزل کردن

3 افسردگی

  • 1.Faire en pleine régression.
    1. در افسردگی کامل بودن
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان