[فعل]

rebondir

/ʁəbɔ̃dˈiʁ/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته کامل: rebondi] [حالت وصفی: rebondissant] [فعل کمکی: avoir ]

1 جهیدن (توپ) به زمین زدن (توپ)، بالا پایین کردن (توپ)

  • 1.Ballon qui rebondit sur le sol.
    1. توپی که روی زمین بالا پایین می‌شود.

2 شروع دوباره‌ای داشتن پیشرفت تازه‌ای داشتن

  • 1.Ce témoignage a fait rebondir le procès.
    1. این گواهی پروسه را دوباره شروع کرد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان