[فعل]

remplir

/ʀɑ̃pliʀ/
فعل گذرا
[گذشته کامل: rempli] [حالت وصفی: remplissant] [فعل کمکی: avoir ]

1 پر کردن

remplir quelque chose (de quelque chose)
چیزی را (با چیزی) پر کردن
  • 1. Elle a rempli son verre de vin.
    1. او لیوانش را از شراب پر می‌کند.
  • 2. Il remplit la bouteille d'eau.
    2. او بطری را از آب پر می‌کند.
  • 3. Remplir un trou
    3. سوراخی را پر کردن
  • 4. Sa victoire l'a rempli d'orgueil.
    4. پیروزی‌‌اش او را پر از غرور کرد.
remplir une chèque/un formulaire/une questionnaire...
چکی/فرمی/پرسش‌نامه‌ای... را پر کردن [تکمیل کردن]
  • J'ai rempli un formulaire pour l'emploi.
    من یک فرم برای آن شغل پر کرده‌ام.
rempli de quelque chose
پر از چیزی
  • La salle était remplie de monde.
    سالن پر از جمعیت بود.

2 انجام دادن اجرا کردن، عمل کردن

مترادف و متضاد exécuter
remplir quelque chose
کاری را انجام دادن
  • 1. Il a rempli une mission comme on le lui avais demandé.
    1. کاری را که از او درخواست کرده بودیم انجام داد.
  • 2. Il n'a pas rempli ses engagements.
    2. او به تعهداتش عمل نکرد. [تعهداتش را انجام نداد.]
  • 3. Remplir une fonction
    3. کاری را انجام دادن

3 پر شدن (se remplir)

se remplir de quelque chose
از چیزی پر شدن
  • La baignoire se remplit d'eau chaude.
    وان حمام از آب گرم پر می‌شود.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان