[فعل]

renifler

/ʀ(ə)nifle/
فعل گذرا
[گذشته کامل: reniflé] [حالت وصفی: reniflant] [فعل کمکی: avoir ]

1 بو کشیدن فین فین کردن، استنشاق کردن

  • 1.Enrhumé, Antoine reniflait sans cesse.
    1. [در حالت] سرما خورده، "آنتوان" بی وقفه فین فین می‌کند.
  • 2.Le chien renifle le réverbère.
    2. سگ تیر چراغ برق را بو می‌کشد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان