Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
Æ
æ
Ç
ç
È
è
É
é
Ê
ê
Ë
ë
Î
î
Ï
ï
Ô
ô
Œ
œ
Ù
ù
Û
û
Ü
ü
1 . دوباره دیدن
2 . مرور کردن
3 . دیدن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
revoir
/ʀ(ə)vwaʀ/
فعل بی قاعده
فعل گذرا
[گذشته کامل: revu]
[حالت وصفی: revoyant]
[فعل کمکی: avoir ]
صرف فعل
1
دوباره دیدن
دوباره ملاقات کردن
1.J'aimerais bien revoir ce vieux film.
1. من خیلی دوست دارم این فیلم قدیمی را دوباره ببینم.
2.J'aimerais tellement le revoir !
2. من واقعا دوست دارم او را دوباره ملاقات کنم!
2
مرور کردن
دوره کردن
1.Il est en train de revoir sa géographie.
1. او دارد جغرافیا را دوره میکند.
[اسم]
le revoir
/ʀ(ə)vwaʀ/
قابل شمارش
مذکر
3
دیدن
ملاقات، دیدار
1.au revoir!
1. به امید دیدار! (خداحافظ)
تصاویر
کلمات نزدیک
revoilà
revoici
revivre
revivifier
revitaliser
revolver
revue
revêche
revêtement
revêtement de sol
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان