[فعل]

revoir

/ʀ(ə)vwaʀ/
فعل بی قاعده فعل گذرا
[گذشته کامل: revu] [حالت وصفی: revoyant] [فعل کمکی: avoir ]

1 دوباره دیدن دوباره ملاقات کردن

  • 1.J'aimerais bien revoir ce vieux film.
    1. من خیلی دوست دارم این فیلم قدیمی را دوباره ببینم.
  • 2.J'aimerais tellement le revoir !
    2. من واقعا دوست دارم او را دوباره ملاقات کنم!

2 مرور کردن دوره کردن

  • 1.Il est en train de revoir sa géographie.
    1. او دارد جغرافیا را دوره می‌کند.
[اسم]

le revoir

/ʀ(ə)vwaʀ/
قابل شمارش مذکر

3 دیدن ملاقات، دیدار

  • 1.au revoir!
    1. به امید دیدار! (خداحافظ)
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان