[اسم]

la ruine

/ʁyˈin/
قابل شمارش مونث
[جمع: ruines]

1 ویرانه خرابه، مخروبه

tomber en ruine
به ویرانه تبدیل شدن
  • Mon appartement tombe en ruine.
    آپارتمانم به ویرانه بدل شد.
les ruines de la cathédrale/la maison...
ویرانه‌های یک کلیسای جامع/خانه...
  • Je vois la ruine de ma maison.
    ویرانه‌ی خانه‌ام را می‌بینم.

2 زوال نابودی، ویرانی

courir vers/aller à/précipiter... sa ruine
به سمت ویرانی... دویدن/رفتن/شتاب کردن
  • 1. L'entreprise va à sa ruine.
    1. شرکت رو به ویرانی می‌رود.
  • 2. La société précipite sa propre ruine.
    2. جامعه دارد به سمت زوال خودش پیش می‌رود.
en ruine
رو به ویرانی
  • Château en ruine
    قصری رو به ویرانی

3 ورشکستگی

مترادف و متضاد faillite
Être au bord de la ruine
لبه پرتگاه ورشکستگی بودن
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان