[اسم]

le sac

/sak/
قابل شمارش مذکر
[جمع: sacs]

1 ساک کیف

un sac (à main)
کیف (دستی)
  • 1. Elle sort son chéquier de son sac.
    1. دسته چکش را از کیفش بیرون می‌آورد.
  • 2. J'ai perdu mon sac.
    2. کیفم را گم کردم.
  • 3. Vous devez laisser votre sac dehors, madame.
    3. خانم، شما باید کیفتان را بیرون بگذارید.
un sac à dos
کوله‌پشتی

2 کیسه

مترادف و متضاد cabas
sacs en plastique/sac à pommes de terre...
کیسه پلاستیکی/کیسه سیب‌زمینی...
  • 1. Connaissez-vous la culture en sac des pommes de terre ?
    1. روش کاشت توی کیسه سیب‌زمینی را بلدید؟
  • 2. Distribue des sacs de riz.
    2. کیسه‌های برنج را پخش کن.
  • 3. Donne-moi un sac poubelle.
    3. یک کیسه زباله به من بده.
  • 4. Les sacs en plastique jetables, c'est fini !
    4. کیسه‌های پلاستیکی دور ریختنی، تمام شد و رفت!

3 آدم احمق (در سوئیس) کودن

مترادف و متضاد imbécile
این واژه فقط در سوئیس به معنی «احمق، کودن» به کار می‌رود.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان