[اسم]

le schéma

/ʃema/
قابل شمارش مذکر

1 طرح کلی نمای کلی، چارچوب کلی

  • 1.J'ai compris l'explication en voyant le schéma.
    1. من توضیح را با دیدن نمای کلی متوجه شدم.
  • 2.Voici le schéma d'une pompe à eau.
    2. این هم طرح کلی یک پمپ آب.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان