[اسم]

la serviette

/sɛʀvjɛt/
قابل شمارش مونث

1 حوله

  • 1.Elle a drapé une serviette autour de ses épaules.
    1. او یک حوله به دور شانه‌هایش پیچیده بود.
une serviette de toilette/de bain
حوله توالت/حمام
essuyer avec une serviette
با حوله خشک کردن
  • Au sortir de la douche, je m'essuie avec une serviette.
    پس از اتمام دوش، خودم را با یک حوله خشک می‌کنم.

2 دستمال‌سفره

  • 1.Chaque convive a une serviette à gauche de son assiette.
    1. هر مهمان یک دستمال‌سفره در سمت چپ بشقابش دارد.
  • 2.Ma femme a demandé une serviette au serveur.
    2. زنم یک دستمال‌سفره از پیش‌خدمت خواسته است.
des serviettes en papier
دستمال‌سفره کاغذی

3 کیف دستی

مترادف و متضاد attaché-case cartable
  • 1.J'ai mis mes documents dans une serviette en cuir.
    1. من مدارکم را در یک کیف دستی چرم گذاشته‌ام.
  • 2.Je vous demanderais d'ouvrir votre serviette.
    2. من از شما می‌خواهم که کیف دستی‌تان را باز کنید.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان