[اسم]

le stylo

/stilo/
قابل شمارش مذکر

1 خودکار

  • 1.Il prit son stylo et signa le chèque.
    1. او خودکارش را برداشت و چک را امضا کرد.
  • 2.J'écris avec un stylo, mais dessine avec un crayon.
    2. من با خودکار می‌نویسم، اما با مداد نقاشی می‌کشم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان