[اسم]

le tableau

/tablo/
قابل شمارش مذکر
[جمع: tableaux]

1 تابلو نقاشی

un tableau de Monet/de Gogh...
تابلویی از مونه/گوک...
  • un tableau de Van Gogh
    تابلویی از ون گوگ

2 تخته تابلو

tableau d'affichage/d'école...
تابلوی اعلانات/مدرسه...
  • 1. Le tableau ci-dessous indique notre revenu mensuel.
    1. تابلوی زیر درآمد ماهانه ما را نشان می دهد.
  • 2. Marie, viens au tableau.
    2. ماری، بیا پای تخته.

3 تابلو (برق)

  • 1.Tableau d'une installation téléphonique
    1. تابلو اتصالات تلفنی

4 اوضاع شرایط

Noircir le tableau
اوضاع را بد دیدن

5 نمودار

  • 1.Le tableau ci-dessous indique notre revenu mensuel.
    1. نمودار زیر درآمد ماهانه ما را نشان می دهد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان