[اسم]

la tartine

/taʀtin/
قابل شمارش مونث

1 نان تست

  • 1.Je préfère une tartine de beurre à une tartine de confiture.
    1. نان تست کره‌ای را به نان تست مربایی ترجیح می‌دهم.
  • 2.L'enfant étale de la confiture sur sa tartine.
    2. بچه مربا را روی نان تستش می‌مالد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان