2.
Nous avons fait ces 200 km en 2 heures tous les jours.
2.
ما هر روز این 200 کیلومتر را در 2 ساعت دویدیم.
tous les deux
هر دو
1.
Nous y sommes allés tous les deux.
1.
هر دو رفتیم آنجا.
2.
Toi et toi, tous les deux, venez chez moi !
2.
تو و تو، هر دو، بیایید خانه من.
à tout âge
در هر سنی
On peut apprendre les langues étrangères à tout âge.
ما میتوانیم در هر سنی زبانهای خارجی را یاد بگیریم.
à toute heure du jour ou de la nuit
در هر ساعت از شبانه روز
Il appelle sa mère à toute heure du jour ou de la nuit.
او در هر ساعت از شبانه روز مادرش را صدا میزند.
de tous côtés/de toutes parts
از هر طرف
Le film a reçu de bonnes critiques de tous côtés.
به فیلم از هر طرف انتقادات خوبی شد.
نکته درباره tout
در این معنی tout باید با اسم و نشانگر خودش بیاید. غیر از مثالهایی مثل à tout âge (در هر سنی) که نشاندهنده هیچ محدودیتی نیست. مثالی دیگر: à toute heure du jour ou de la nuit (در هر ساعتی از شبانه روز)
3
همه
کل، تمام
مترادف و متضاد
entier
tout(e) le lait/le livre/la journée...
کل شیر/کتاب/روز...
1.
Avez-vous lu tout le livre ?
1.
کل کتاب را خواندید؟
2.
J'ai bu tout le lait.
2.
همه شیر را نوشیدم.
tout le monde
همه، همهکس
Bonjour, tout le monde !
سلام به همه!
[قید]
tout
/tu/
غیرقابل مقایسه
4
خیلی
مترادف و متضاد
complètement
très
tout(e) rouge/près/seule...
خیلی قرمز/نزدیک/تنها...
1.
Elle est toute seule.
1.
او بسیار تنهاست.
2.
Je suis toute heureuse parce que j'ai reçu mes notes.
2.
خیلی خوشحالم چون نمراتم را دریافت کردم.
5
وقتی که (عمل همزمان)
مترادف و متضاد
ensemble
simultanément
individuellement
isolement
tout en chantant/écrivant...
در حال آواز خواندن/نوشتن...
1.
Il a couru 100 mètres tout en sifflant.
1.
100 متر را سوتزنان دوید. [در حالی که سوت میزد، 100 متر را دوید.]
2.
Il a fait son travail tout en chantant.
2.
وقتی که آواز میخواند [آوازخوانان] کارش را هم میکرد. [در حالی که آواز میخواند، کارش را میکرد.]
توضیح ساختار gérondif
قبل از ساختار gérondif استفاده میشود و نشاندهنده دو عمل بسیار همزمان است.
[اسم]
le tout
/tu/
قابل شمارش
مذکر
6
مبلغ کل
مترادف و متضاد
somme
1.Le tout est $150.
1.
مبلغ کل 150 دلار است.
2.Tu doit payer le tout.
2.
باید مبلغ کل را بپردازی.
7
اساس
مترادف و متضاد
essentiel
principal
Le tout est de...
اساس کار این است که...
1.
Le tout est de ne pas parler trop.
1.
اساس کار این است که خیلی حرف نزنی.
2.
Le tout est de ne pas s'énerver.
2.
اساس کار این است که عصبانی نشوی.
نکته در ترجمه
برای داشتن ترجمهای معنایی بهتر است این کلمه را به عبارت «همه کاری که باید بکنی» در فارسی جایگزین کنید.