[اسم]

le trafic

/tʀafik/
قابل شمارش مذکر

1 قاچاق

  • 1.La police a arrêté l'homme pour trafic d'armes.
    1. پلیس، مرد را برای قاچاق اسلحه دستگیر کرد.
  • 2.Les frontaliers se livrent parfois au trafic de cigarettes.
    2. مرزنشینان گاهی به قاچاق سیگار می‌پردازند [گاهی قاچاق سیگار انجام می‌دهند].
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان