[اسم]

la tribune

/tʀibyn/
قابل شمارش مونث

1 جایگاه (کلیسا، استادیوم ...)

  • 1.Installés dans la tribune ils regardent le match.
    1. نشسته در جایگاه، آنها مسابقه را تماشا می‌کنند.
  • 2.Les journalistes commentent le match depuis une tribune privée.
    2. روزنامه‌نگاران از جایگاهی اختصاصی مسابقه را گزارش می‌کنند.

2 کرسی سخنرانی تریبون

  • 1.La tribune de l'Assemblée.
    1. تریبون مجلس.
  • 2.Le journal lui offre une tribune pour les élections.
    2. روزنامه برای انتخابات یک کرسی سخنرانی به او می‌دهد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان