[اسم]

les urgences

/yʀʒɑ̃s/
قابل شمارش جمع مونث

1 خدمات اورژانسی

  • 1.Je me suis coupé le doigt et j'ai dû aller aux urgences.
    1. من انگشتم را بریدم و باید به (قسمت) خدمات اورژانسی بروم.
  • 2.L'ambulance dépose les blessés au service des urgences.
    2. آمبولانس زخمی‌ها را در (قسمت) خدمات اورژانسی می‌گذارد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان