[اسم]

la veille

/vɛj/
قابل شمارش مونث

1 شب زنده داری بیدار ماندن در طول شب، بیداری

  • 1.Cette adolescente restait en état de veille longtemps avant de s'endormir.
    1. این نوجوان به مدت طولانی قبل خوابیدن در حالت بیداری به سر می‌برد.
  • 2.L'étudiante passait des heures de veille à réviser ses cours.
    2. دانشجو ساعات شب زنده داری‌اش را به مرور کردن درس‌هایش می‌گذراند.

2 شب عید

  • 1.La veille de Noël
    1. شب عید نوئل
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان