[اسم]

la veine

/vˈɛn/
قابل شمارش مونث
[جمع: veines]

1 رگ سیاهرگ

  • 1.C'est difficile de trouver une veine.
    1. یافتن رگ (خونی) سخت است. [یافتن رگ خونی کار سختی است.]

2 شانس اقبال

  • 1.Avoir de la veine.
    1. شانس داشتن.
  • 2.C'est bien ma veine : je n'ai pas de chance.
    2. این هم اقبال من است، من شانس ندارم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان