[اسم]

la vidange

/vidˈɑ̃ʒ/
قابل شمارش مونث

1 (عمل) خالی کردن تخلیه کردن

  • 1.Vidange du réservoir d'huile d'une automobile
    1. تخلیه کردن مخزن روغن یک ماشین

2 تعویض روغن (ماشین)

  • 1.Vidange et graissage
    1. تعویض روغن و گریس کاری

3 سطل آشغال سطل زباله

  • 1.Jeter aux vidanges
    1. به سطل زباله انداختن
این کلمه در این معنی در کبک کانادا به کار می‌رود.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان