Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
Æ
æ
Ç
ç
È
è
É
é
Ê
ê
Ë
ë
Î
î
Ï
ï
Ô
ô
Œ
œ
Ù
ù
Û
û
Ü
ü
1 . انتقال دادن وجه
2 . بیرون انداختن
3 . اخراج کردن
4 . تغییر رنگ دادن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
virer
/viʁe/
فعل گذرا
[گذشته کامل: viré]
[حالت وصفی: virant]
[فعل کمکی: avoir ]
صرف فعل
1
انتقال دادن وجه
1.Je vire mon loyer directement à mon propriétaire.
1. من وجه کرایهام را مستقیما به صاحبخانهام انتقال میدهم [واریز میکنم].
2.Virez la somme à mon compte.
2. انتقال دادن مبلغ به حسابم.
2
بیرون انداختن
دور انداختن
1.Virez tous ces vieux journaux.
1. همه این مجلههای قدیمی را دور بیندازید.
3
اخراج کردن
بیرون کردن
informal
1.La comptable a été virée après dix ans.
1. حسابدار پس از 10 سال اخراج شد.
2.Virer qqn.
2. کسی را اخراج کردن.
4
تغییر رنگ دادن
گراییدن
1.Le ciel vira au gris.
1. آسمان به حاکستری گرایید.
تصاویر
کلمات نزدیک
virement
viral
virago
virage
vipère
virevolter
virginie
virginité
virgule
viril
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان