[اسم]

le vocabulaire

/vɔkabylɛʀ/
قابل شمارش مذکر

1 واژگان لغت، واژه، فرهنگ لغات

  • 1.Cet étudiant manque de vocabulaire et ne parvient pas à exprimer ses idées clairement.
    1. این دانش‌آموز واژه کم می‌آورد و نمی‌تواند افکارش را به وضوح بیان کند.
  • 2.Je lis des livres pour enrichir mon vocabulaire.
    2. من کتابهایی برای غنی کردن واژگانم می‌خوانم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان