[فعل]

zapper

/zape/
فعل ناگذر
[گذشته کامل: zappé] [حالت وصفی: zappant] [فعل کمکی: avoir ]

1 با کنترل شبکه‌های تلویزیونی را سریع عوض کردن

  • 1.Les enfants ont longtemps zappé avant de trouver un programme à leur goût.
    1. بچه‌ها قبل از پیدا کردن یک برنامه باب میلشان به مدت طولانی با کنترل شبکه‌های تلویزیونی را سریع عوض کردند.
  • 2.On zappe pour changer de programme.
    2. ما برای عوض کردن برنامه‌ (تلویزیون) با کنترل شبکه‌های تلویزیونی را سریع عوض می‌کنیم.

2 از این شاخه به آن شاخه پریدن (مجازی)

  • 1.Il a d'un humeur changeante, il zappe fréquemment.
    1. او دمدمی مزاج است، معمولا از این شاخه به آن شاخه می‌پرد.

3 به کل فراموش کردن از قلم انداختن

  • 1.Zapper le petit-déjeuner
    1. صبحانه را به کل فراموش کردن
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان