[اسم]

ıhlamur

/ɯhɫamˈʊr/
قابل شمارش

1 گیاه زیرفون

  • 1.Annem biz hastalanınca ıhlamur kaynatıp bize içirir.
    1. مادرم وقتی ما مریض می‌شویم گیاه زیرفون دم می‌کند و به ما می‌نوشاند. (به خوردمان می‌دهد)
  • 2.Ihlamur çayı
    2. دمنوش زیرفون
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان