[اسم]

şekil

/ʃecˈɪl/
قابل شمارش

1 شکل

مترادف و متضاد biçim
  • 1.Bu kitapta birçok şekil var.
    1. در این کتاب شکل‌های زیادی هست.
  • 2.Geometrik şekil.
    2. شکل هندسی.
  • 3.Kulenin şekli güzeldi.
    3. شکل قلعه زیبا بود.
  • 4.Şeklini ezberledim.
    4. شکلش را حفظ کردم.

2 روش گونه، طرز

  • 1.Benimle bu şekilde konuşamazsın.
    1. نمی‌توانی با من این گونه صحبت کنی.
  • 2.Bu şekilde hareket etmek doğru değildir.
    2. با این روش حرکت کردن درست نیست.

3 حالت

  • 1.Bu şekilde mi kalacak?
    1. در این حالت می‌ماند؟
  • 2.Ne yapıp yapmış, bu konuşmayı röportaj şekline sokmuştu.
    2. هر کاری از دستش بر می‌آمد کرد تا این صحبت را به حالت مصاحبه دربیاورد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان