[اسم]

şiş

/ʃˈɪʃ/
قابل شمارش

1 میل بافتنی

  • 1.Ablası bir an çorap şişlerini bırakıyor, gözleri doluyor.
    1. خواهرش ناگهان میل‌های بافتنی جوراب را رها می‌کند، چشمانش پر از اشک می‌شود.
  • 2.Şişlerimi kaybedince örgüme devam edemedim.
    2. وقتی میل‌های بافتنی‌ام را گم کردم، نتوانستم به بافتنی‌ام ادامه بدهم.

2 سیخ

  • 1.Etleri şişlere geçirdiniz mi?
    1. گوشت‌ها را سیخ کردید؟
  • 2.Şişleri yıkayıp bana ver.
    2. سیخ‌ها را بشور و به من بده.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان