[اسم]

bel

/bˈæl/
قابل شمارش

1 کمر

  • 1.Belim çok ağrıyor.
    1. کمرم در می‌کند.
  • 2.Kadın belini ölçüyor.
    2. آن زن سایز کمرش را می‌گیرد.
  • 3.pantolonun beli
    3. کمر شلوار
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان