[صفت]

cılız

/dʒˈɯɫɯz/
قابل مقایسه

1 ضعیف سست، نرم استخوان

مترادف و متضاد sıska
  • 1.Çocuk cılızdı, beslenmeliydi.
    1. بچه ضعیف بود، باید تغذیه می‌شد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان