[فعل]

dökülmek

/dœcølmˈɛc/
فعل گذرا

1 ریخته شدن

  • 1.Çaylar yere döküldü.
    1. چایی‌ها روی زمین ریخته شد.
  • 2.Saçları omuzlarını döküldü.
    2. موهایش روی شانه‌اش ریخته شد.

2 سرازیر شدن

  • 1.Bahar o sene erken gelmiş, herkes tarlalara dökülmüştü.
    1. بهار آن سال زود آمده بود، همه به سمت مزارع سرازیر شده بودند.
  • 2.Haber duyulunca halk sokağa döküldü.
    2. وقتی خبر شنیده شد مردم به خیابان‌ها سرازیر شدند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان